سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

یا زهرا

از حضرت امام على علیه السلام نقل شده است که فرمود:

فاطمه زهرا عزیزترین عزیزان رسول خدا صلى الله علیه و آله در خانه من بود، این بانو آن قدر با آسیاب آرد کرد تا دست هایش پینه بست و آن قدر از چاه آب کشید که اثر آن بر سینه اش باقى مانده بود و به اندازه اى خانه را روبید تا این که لباسهایش غبارآلود شد. و آن قدر زیر دیگ آتش برافروخت تا لباسش کثیف و گردآلود گردید و به همین علت به سختى و زحمت افتاد، روزى شنیدیم غلام چندى خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله آوردند به فاطمه گفتم : وقتى خدمت پدر خود رفتى از وى خادمى را بخواه تا در کارها مددکار باشد و از این همه رنج و محنت آسوده شوى . ادامه مطلب...



      

حسن باقری

 داخل که شدیم، دیدم بسیجی جوانی توی ستاد فرماندهی نشسته. 

گفتم: بچه بلند شو برو بیرون. الان اینجا جلسه است.
یکی از کسانی که اونجا بود، سرش را به گوشم نزدیک کرد و گفت: این بچه، فرمانده‌ی گردان تخریبه!!




      

حرفهایم یک مسیر را طی نمی­کنند،دلخواه ذهنم بر این­سو و آن­سو می­پرند.اردی­بهشت از راه رسیده و باز فصل گل­های محمدی ،گل­هایی که به نامشان به کام دیگران چه کارها که نشد و نمی­شود.گل­هایی که نام زیبای حضرت ختمی مرتبت بر آن­هاست اما مثل نام خیابان ولی­عصر(عج) در تهران .

وقتی که همه چیز از زاویه دید خودم تعریف شود وضعم بهتر ازین نخواهد بود.

وقتی مسائل را با عینک فهم خودم تفسیر کنم وضعم همین است که هست.اوج به فرود تبدیل خواهد شد.

وقتی جزیره شوم و تافته جدا بافته ، چه توقعی غیر ازین خواهد بود.

هوای پاک بهاری را به لجن خواهم کشید و نفس را برای دیگران حرام وقتی که عینک دودی را زدم و همه را سیاه دیدم.

به حاشیه بروم:

الف:وقتی استاد فرزانه حضرت آیت الله مطهری را ترور کردند در میان وسایل جیبش دست­نوشته­ای را پیدا کردند که ایشان برخی مسائل را یادداشت نموده تا با امام راحل در موردش صحبت کنند و راه­کارهای لازم را بگیرند.امروز که دها سال از شهادت آن استاد بی­نظیر و رحلت امام راحل می­گذرد می­بینم آن مسائل استاد همچنان لاینحل باقی مانده و کسی پاسخش را نداده است.

چه ربطی داشت؟یکی از مسائل استاد حجاب متعادل بود که من اعتقاد دارم هنوز تعریفی جامع نشده است و نتوانسته­ایم جامعه را هدایت و رهبری کنیم.یکی آمده با کف و سوت و هورا جمعی را مشغول کرده و یکی دیگر گشت ارشاد و یکی دیگر....

فصل بهار و اردی­بهشت.اتفاق حضور خانواده­ها در مناطق خوش آب و هوایی مثل برزک و قمصر و نیاسر و....اما همه عینک دودی زده و نگاهشان سیاه شده.عده­ای دغدغه حجاب و فرهنگ،عده­ای دغدغه جذب توریست و رشد اقتصادی و...عده­ای هم در منابر وعظ و خطابه و عده­ای ....

چرا نتوانسته­ایم به فصل مشترکی برسیم؟مگر مسؤلین ما همه در یک جلسه نمی­نشینند و تصمیم واحدی نمی­گیرند؟پس چرا تشتت آراء؟چرا ؟

ب:داستانی از حجت الاسلام ماندگاری در سیما در مورد استاد مهندسی از اساتید حوزه علمیه قم بیان شد که روزی فرزند استاد سراسیمه به داخل منزل آمده و فریاد زنان از دزدیده شدن ماشین خبر می­دهند و استاد ضمن دعوت به آرامش ایشان ، از او می خواهند دعا کنند دین ایشان توسط شیطان دزدیده نشود و سؤوال می­کنند :آیا اگر دینت دزیده شود اینطور نگران می­شوی؟

فصل بهار و تابستان در راه است.بیائید و آسیب­شناسی جامع و به راح­حل مناسب رسیده و آن را ارائه کنیم.در این حوزه از اساتید حوزه،دانشگاه،روانشناسان بهره ببریم و اگر نتیجه­ای حاصل شد که به میل ما هم نبود آن را لازم­الاجرا بدانیم.

 





      


مطهری

استاد مطهری ‏در برخورد با مشکلات نو اجتماعی با مدد گرفتن از اصل اجتهاد مستمر، پاسخ‏های شایسته فراهم ساخت. اکنون به جا است که محقّقان با الگوگیری از روش‏شناسی استاد مطهری در نقد اندیشه‏ها، اندیشه‏های جامعه‏شناسی در غرب را بررسی و نقد کنند. او نیز عمده‏ترین مسائل جامعه‏شناسی را در طول حیات علمی و اجتماعی خود، به زیبایی و دقّت تأمّل برانگیز به نقد کشید، و جرح و تعدیل کرد که عبارتند از:

منشأ تشکیل جامعه انسانی

اجتماعی زیستن انسان، امری است که در قرون بسیار دور حیات بشر ریشه دارد؛ امّا درباره خاستگاه جامعه انسانی و چگونگی تشکیل آن. اطّلاعات ناچیزی در دست است و این اطّلاعات، جنبه نظری دارد؛ به همین جهت، درباره ریشه گرایش بشر به زندگی اجتماعی و در نتیجه، تشکیل جوامع بشری، دانشمندان علم‏الاجتماع نظریّات گوناگونی را ارائه ‏داده‏اند: ادامه مطلب...



      

تربیت، عجین شده با محبت

به نام حضرت دوست..

این ایام هفته گرامی داشت مقام معلم است و شهادت علامه مطهری (ره). در همین روزهاست که همه به یاد معلم و تقدیر و تشکر از معلم هایمان می افتیم. غافل از این که ما در تمام طول سال مدیون معلم هایمان هستیم.

 

ما در طی دوازده سال از مهم ترین سال های زندگیمان هروز بخشی مهمی از روز را در مدرسه می گذرانیم. در کنار معلم ها و دوستانمان.

معلم هایی که راه و روش زندگی را به ما آموخته اند و ما از بودن با آن ها لذت بردیم و همیشه یاد و خاطره آن ها در ذهن ما زنده است و ما آن ها را از صمیم قلب دوست داریم.

گاهی هم پیش آمده معلم هایی داشته ایم که از بودن با آن ها حظ کافی را نبرده ایم. ادامه مطلب...



      

معلم و پرورش

در نگاه به حرفه ی معلمی نقش آموزشی وی به خوبی دیده می شود زیرا خانواده ها فرزندانشان را در مدارس نام نویسی می کنند بدین منظور که آن ها درس هایی را که نظام آموزشی طراحی کرده است به خوبی فرا بگیرند و آمادگی ورود به جامعه شغلی رابیابند.

اما آن چه نادیده گرفته می شود نقشی است که هریک از معلمان در منش و شخصیت فراگیرانشان دارند. ادامه مطلب...



      

معلم و تدریس

اصلی ترین وظیفه هر معلمی خوب تدریس کردن است. وقتی از تدریس صحبت می کنیم هر فردی، بالاخص هر معلمی نگرش و تعریف خاصی از این کنش و فراکنش دارد. اما در کل می توان تدریس را بدین گونه تعریف کرد: تعامل یا رفتار متقابل معلم و شاگرد، براساس طراحی منظم و هدفدار معلم برای ایجاد تغییر در رفتار شاگرد.

 

همان طور که از این تعریف استخراج می شود دو ویژگی خاص برای تدریس مشخص شد: ادامه مطلب...



      

آیا می دانید که شهید مطهری... ادامه مطلب...



      

دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش‌های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته‌های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد: اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم‌هایت را بفروشی آخر ماه کفش‌های قرمز رو برات می‌خرم." دخترک به کفش‌ها نگاه کرد و با خود گفت: یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا ..... و بعد شانه‌هایش را بالا انداخت و راه و افتاد و گفت: نه ..... خدا نکنه ..... اصلآ کفش نمی‌خوام





      

منشی رئیس با خود فکر کرد شاید برای گرفتن تخفیف شهریه آمده اند یا شاید هم پسرشان مشروط شده است و می خواهند به رئیس دانشگاه التماس کنند.
پیرمرد مؤدبانه گفت: ببخشید آقای رییس هست؟
منشی با بی حوصلگی گفت: ایشان تمام روز گرفتارند.
پیر مرد جواب داد : ما منتظر می مونیم.
منشی اصلاً توجهی به آنها نکرد و به این امید بود که بالاخره خسته می
شوند و پی کارشان می روند. اما این طور نشد. بعد از چند ساعت، منشی خسته شد و سرانجام تصمیم گرفت مزاحم رییس شود، هرچند ازاین کار اکراه داشت.
وارد اطاق رئیس شد و به او گفت : دو تا دهاتی آمده اند و می خواهند شما راببینند . شاید اگرچند دقیقه ای آنها را ببینید، بروند. رییس با اوقات
تلخی آهی کشید و سرتکان داد. نفر اول برترین دانشگاه کشور .....
ارائه دهنده چندین مقاله در همایش های علمی بزرگ دنیا و مجلات تخصصی، صاحب چندین نظریه در مجامع و همایش بین المللی حتماً برای وقتش بیش از دیدن دو دهاتی برنامه ریزی کرده است. به علاوه اصلا دوست نداشت دو نفر با لباس های مندرس وارد اتاقش شوند و روی صندلی های چرمی اوریژنال لدر اطاقش بنشینند.
با قیافه ای عبوس و در هم از اطاق بیرون آمد. اما پیر زن و پیر مرد رفته
بودند. بویی آشنا به مشامش خورد. شاید به این دلیل بود که خودش هم در روستا بزرگ شده بود.رئیس رو به منشی کرد و گفت : نگفتن چیکار دارن . منشی از اینکه آنها آنجا را ترک کرده بودند با رضایت گفت : نه . از پنجره نگاهی به بیرون انداخت و به اطاقش برگشت. موقع ناهار رئیس پیام های صوتی موبایلش را چک کرد : سلام پسرم، می خواستم مادرت رو ببرم دکتر . کیف پولم رو در ترمینال دزدیدن، اومدیم دانشگاه ازت کمی پول قرض کنیم . منشی راهمون نداد . وقتی شماره موبایلت هم را هم گرفتم دوباره همون خانم نگذاشت با هات صحبت کنم و گفت پیغام بذاریم. الان هم داریم برمی گردیم خونه





      
<      1   2   3      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم