سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها
امام حسین (ع)

در سال چهارم هجرت(1)، جامعه نوپاى اسلامى با ولادت امام حسین علیه السلام به وجود یکى از قدسیان الهى زینت یافت .

فاطمه زهرا علیها السلام نوزاد فروزان را در قنداق زرد رنگى نزد سرور آفرینش(2)، پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ، آورد و حضرت ضمن رهنمون دخت فروغمندش به استفاده از قنداق سفید، در گوش راست نو رسیده قدسى اذان و گوش چپ اقامه خواند و جبرییل علیه السلام فرود آمد و فرمود:

خداوند متعال ترا سلام رسانده و مى فرماید: از آن جا که على براى تو چون هارون به موسى است ، نوزاد را حسین که معادل عربى نام شبیر، فرزند هارون ، است نامگذارى کن .(3)

ادامه مطلب...



      

زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام ) آمد و گفت : اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل ؟!.
داوود (علیه السلام ) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند.
سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤ ال را مى کنى ؟.
زن گفت : من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم ، ریسندگى مى کنم ، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم ، تا بفروشم ، و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد، و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم .
هنوز سخن زن تمام نشده بود، در خانه داوود را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (علیه السلام ) آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید.
حضرت داوود (علیه السلام ) از آن ها پرسید: علت این که شما دستجمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟
عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید، و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن ، مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم ، و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم ، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده ایم ، تا هر که را بخواهى ، به او صدقه بدهى .
حضرت داوود (علیه السلام ) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟، سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن ، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است.

 

الیس الله بکاف عبده





      
شعبان
شعبان ماه بسیار شریفی است، و به پیامبر اکرم حضرت محمّد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم  منتسب می‌باشد، و آن حضرت همه ی این ماه را روزه می‌گرفت، و روزه ی آن را به ماه مبارک رمضان متّصل می‌نمود،‌ و می‌فرمودند:

 "شعبان ماه من است، هر که یک روز از این ماه را روزه بدارد، بهشت بر او واجب می‌شود"

 

از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است:

چون ماه شعبان می‌رسید حضرت زین‌العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع می‌کردند و می‌فرمودند:

ای اصحاب من! می‌دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است، و حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم

می‌فرمودند شعبان ماه من است، پس در این ماه برای جلب محبّت پیغمبر خود صلوات الله علیه، و برای تقرّب به سوی پروردگار خویش،‌

روزه بدارید،‌ به خدایی که جان علی‌بن الحسین علیه السلام به دست قدرت اوست سوگند یاد می‌کنم از پدرم حسین‌بن علی علیه السلام

شنیدم که فرمود: از امیرالمؤمنین علیه السلام شنیدم: هر که شعبان را برای جلب محبّت پیامبر، و تقرّب جستن به سوی خداوند روزه بدارد

 خداوند او را دوست بدارد، و در روز قیامت به کرامتش نزدیک نماید، و بهشت را بر او واجب گرداند.

  ادامه مطلب...



      

روز مبعث، روز میلاد ارزش هاست؛ ارزش هایی که زنده به گور می شد و اصالت هایی که در بستر احتضار رو به خاموشی می رفت. در آن روز، بذر عشق و مهرورزیدن و مهربان زیستن در دشت تفتیده دل ها پاشیده شد و هزاران هزار گل عاطفه از آن رویید. لبخند بر لب ها نشست دست گرم نوازش بر سر یتیمان کشیده شد. شمشیرهای خشونت زنگار گرفت و سفره محبت آغوش گشود. نوع دوستی بنیاد یافت و کینه توزی جان باخت. از چشمه چشم ها مهر جوشید و در دریای سینه ها عشق خروشید. زندگی زیبا و بودنْ تماشایی شد. روز مبعث، روز بارش برکت، روز سرافرازی انسان، روز برآمدن آوازهای سپید و روز بوسه زدن بر چهره خورشید، بر همه جهانیان مبارک باد.





      

پیکر غرق خون آیت الله خامنه ای ، لحظاتی بعد از ترور :

 آیه الله خامنه ای از نقطه بالای کتف راست و بالای ران سمت راست به شدت مجروح شده و «استخوان ترقوه» ایشان شکسته و چند رگ و عصب دست راست وی نیز قطع شده بود :

شهید رجایی به شدت نگران سلامتی آیت الله خامنه ای است :

پیام حضرت امام خمینی(ره) خطاب به آیة الله خامنه ای :

اکنون دشمنان انقلاب به سوءقصد به شما که از سلاله رسول اکرم(ص) وخاندان حسین بن علی(ع)هستید و جرمی جزخدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار درجبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب وخطیبی توانا درجمعه وجماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب می باشید ، به این جنایت دست زدند و به کسی سوءقصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین انداز است...

برای سلامتی و طول عمر با برکت مقام معظم رهبری ، صلوات





      

گستره استعمار در قرن هفدهم میلادی

گستره استعمار در قرن هفدهم میلادی

شکی نیست که حاکمیت طولانی مدت استعمار در کشورهای موسوم به جهان سوم، تغییراتی بنیادین در ساختار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این کشورها به وجود آورد که آثار و تبعات آن هنوز هم به اشکال مختلف در این کشورها باقی مانده است. به همین علت بسیاری از صاحب نظران، عقب ماندگی‌های فعلی این کشورها را ناشی از دوران استعمار می‌دانند.

ادامه مطلب...



      

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت :

ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد

مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ... گه می خوری تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمی کشی؟ ...

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد

خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم

مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...





      

با سلام.جناب آقای خوش عمل کاشانی افتخار داده و کامنتی برایم گذاشته که قدیم به برزک رفت وآمدی داشته و سروده ای نیز برای برزک داشته اند.بنا به درخواست ایشان آنرا در وبلاگ گذاشتم تا همه بهره ببرند.ضمن تشکر از ایشان تقدیم می شود:

برزک و کوچه باغهایش را               یاد دارم   ز   عهد  کودکی ام

بوده آن روستای اینک شهر             به حقیقت که مهد کودکی ام

من در آن دره ی نهان در کوه                 جلوه های بهشت را دیدم

از دو چشمه که بودش آن دوران               آب نه شهد عشق نوشیدم

برزک ای شهر مردمان نجیب                        هیچگاهم نرفته ای از یاد

صبحها در تو بود مامن من                            عصرها روستای سعد آباد

زن و مردت همه شریف و نجیب                     کودکانت صمیمی و ساده

وای بر من قریب چل سال است                    گذرم آن طرف  نیفتاده

برزک ای افتخار کاشانشهر                            بر تو از من سلام باد و درود

گرچه ممکن نشد زیارت تو                            در دل من هماره خواهی بود.





      
<      1   2      


پیامهای عمومی ارسال شده

+ دوستان دعوتم را لبیک گویید

+ سلام بر همه دوستان.سالی پرخیر و برکت برایتان آرزومندم